محل تبلیغات شما



شهری که همه مردمش بودند:

ايتالو کالوينو:

 شهری بود که همة اهالی آن بودند. شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد زدن به خانة یک همسایه. حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانة خودش که آنرا هم زده بود. به این ترتیب، همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی میکردند؛ چون هرکس از دیگری میید و او هم متقابلاً از دیگری، تا آنجا که آخرین نفر از اولی میید. داد و ستدهای تجاری و به طور کلی خرید و فروش هم در این شهر به همین منوال صورت میگرفت؛ هم از جانب خریدارها و هم از جانب فروشنده ها. دولت هم به سهم خود سعی میکرد حق و حساب بیشتری از اهالی بگیرد و آنها را تیغ بزند و اهالی هم به سهم خود نهایت سعی و کوشش خودشان را میکردند که سر دولت را شیره بمالند و نم پس ندهند و چیزی از آن بالا بکشند؛ به این ترتیب در این شهر زندگی به آرامی سپری میشد. نه کسی خیلی ثروتمند بود و نه کسی خیلی فقیر و درمانده.

         روزی، چطورش را نمیدانیم؛ مرد درستکاری گذرش به شهر افتاد و آنجا را برای اقامت انتخاب کرد. شبها به جای اینکه با دسته کلید و فانوس دور کوچه ها راه بیفتد برای ی، شامش را که میخورد، سیگاری دود میکرد و شروع میکرد به خواندن رمان. ها میامدند؛ چراغ خانه را روشن میدیدند و راهشان را کج میکردند و میرفتند. اوضاع از این قرار بود تا اینکه اهالی، احساس وظیفه کردند که به این تازه وارد توضیح بدهند که گرچه خودش اهل این کارها نیست، ولی حق ندارد مزاحم کار دیگران بشود. هرشب که در خانه میماند، معنیش این بود که خانواده ای سر بی شام زمین میگذارد و روز بعد هم چیزی برای خوردن ندارد.

         بدین ترتیب، مرد درستکار در برابر چنین استدلالی چه حرفی برای گفتن میتوانست داشته باشد؟ بنابراین پس از غروب آفتاب، او هم از خانه بیرون میزد و همانطور که از او خواسته بودند، حوالی صبح برمیگشت؛ ولی دست به ی نمیزد. آخر او فردی بود درستکار و اهل اینکارها نبود. میرفت روی پل شهر میایستاد و مدتها به جریان آب رودخانه نگاه میکرد و بعد به خانه برمیگشت و میدید که خانه اش مورد دستبرد قرار گرفته است.

         در کمتر از یک هفته، مرد درستکار دار و ندارد خود را از دست داد؛ چیزی برای خوردن نداشت و خانه اش هم که شده بود. ولی مشکلی این نبود. چرا که این وضعیت البته تقصیر خود او بود. نه! مشکل چیز دیگری بود. قضیه از این قرار بود که این آدم با این رفتارش، حال همه را گرفته بود! او اجازه داده بود دار و ندارش را بند بی آنکه خودش دست به مال کسی دراز کند. به این ترتیب، هر شب یک نفر بود که پس از سرقت شبانه از خانة دیگری، وقتی صبح به خانة خودش وارد میشد، میدید خانه و اموالش دست نخورده است؛ خانه‌ای که مرد درستکار باید به آن دستبرد میزد.

         به هر حال بعد از مدتی به تدریج، آنهایی که شبهای بیشتری خانه شان را نمیزد رفته رفته اوضاعشان از بقیه بهتر شد و مال و منالی به هم میزدند و برعکس، کسانی که دفعات بیشتری به خانة مرد درستکار (که حالا دیگر البته از هر چیز به درد نخوری خالی شده بود) دستبرد میزدند، دست خالی به خانه برمیگشتند و وضعشان روز به روز بدتر میشد و خود را فقیرتر میافتند.

         به این ترتیب، آن عده ای که موقعیت مالیشان بهتر شده بود، مانند مرد درستکار، این عادت را پیشه کردند که شبها پس از صرف شام، بروند روی پل چوبی و جریان آب رودخانه را تماشا کنند. این ماجرا، وضعیت آشفتة شهر را آشفته‌تر میکرد؛ چون معنیش این بود که باز افراد بیشتری از اهالی ثروتمندتر و بقیه فقیرتر میشدند. به تدریج، آنهایی که وضعشان خوب شده بود و به گردش و تفریح روی پل روی آوردند، متوچه شدند که اگر به این وضع ادامه بدهند، به زودی ثروتشان ته میکشد و به این فکر افتادند که "چطور است به عده ای از این فقیرها پول بدهیم که شبها به جای ما هم بروند ی". قراردادها بسته شد، دستمزدها تعیین و پورسانتهای هر طرف را هم مشخص کردند: آنها البته هنوز بودند و در همین قرار و مدارها هم سعی میکردند سر هم کلاه بگذارند و هرکدام از طرفین به نحوی از دیگری چیزی بالا میکشید و آن دیگری هم از . .

اما همانطور که رسم اینگونه قراردادهاست، آنها که پولدارتر بودند و ثروتمندتر و تهیدستها عموماً فقیرتر میشدند. عده‌ای هم آنقدر ثروتمند شدند که دیگر برای ثروتمند ماندن، نه نیاز به ی مستقیم داشتند و نه اینکه کسی برایشان ی کند. ولی مشکل اینجا بود که اگر دست از ی میکشیدند، فقیر میشدند؛ چون فقیرها در هر حال از آنها مییدند. فکری به خاطرشان رسید؛ آمدند و فقیرترین آدمها را استخدام کردند تا اموالشان را در مقابل دیگر فقیرها حفاظت کنند، ادارة پلیس برپا شد و زندانها ساخته شد. به این ترتیب، چند سالی از آمدن مرد درستکار به شهر نگذشته بود که مردم دیگر از یدن و یده شدن حرفی به میان نمیاوردند. صحبتها حالا دیگر فقط از دارا و ندار بود؛ اما در واقع هنوز همه بودند. تنها فرد درستکار، همان مرد اولی بود که ما نفهمیدیم برای چه به آن شهر آمد و کمی بعد هم از گرسنگی مرد.


مثلهای قرآنی;فانوس بی سو:

مَثَلُ الذینَ حُمَّلوا التوراةَ ثُمَّّّ لَم یحمِلوها کَمَثَلِ الحِمارِ یحمِلُ أسفاراً، بِئسَ مَثَلُ القومِ الّذین کَذّبوا بِایاتِ اللّهِ واللّهُ لایهدی القومَ الظالمینَ. (سوره جمعه، ایه 5)

مَثَل حاملانِ تورات ( دانشمندان قوم یهود) که بدان عمل نمی کنند [حقایق و بشارتهای آن را آشکار نمی سازند] مَثَل دراز گوشی است که برگرده خویش کتاب حمل می کند! چه زشت است حکایت و عاقبت آنانی که از پذیرش ایات الهی سرباز زدند و به تکذیب آن پرداختند! البتّه خداوند ستمگران را هدایت نخواهد کرد.»

هر آن کس که تورات خواند و عمل نـکـردی بـر آن، هسـت اَنـدر مَثَل

حمـاری کـه بـر پشت گیرد کـتـاب نـجـویـد ولی بهـره ای از صـواب 1

در این ایه شریفه عالمانی از قوم یهود که به علم خویش عمل نمی کردند به اُلاغی که بر او کتاب بار کرده باشند، تشبیه شده است، و وجه و جهت تشبیه عدم استفاده» از محتویات کتاب است.2

مشبّه مشبّه به وجه تشبیه

عالمان قوم یهود الاغ حامل کتاب عدم بهره وری از کتاب

حمل تورات» پیمانی بود که از قوم یهود گرفته شد؛ چه این که از آنان پیمان گرفته شد که حامل تورات باشند و بدان خیانت نورزند؛یعنی به آن چه در او است ایمان بیاورند و عمل نمایند. ولی آنان قدر این کتاب را ندانستند و به مخالفت با آن برخاستند،و از مدار توحید و یکتا پرستی خار ج شدند و به شرک و گوساله پرستی روی آوردند، و مهم تر آن که بشارت های تورات را نادیده گرفتند و به مسیح و پیامبر اسلام(ص) ایمان نیاوردند و آنان را تکذیب کردند.3

قرآن مجید ضمن گوشزد نمودن میثاق حمل تورات» به قوم یهود و هشدار دادن به عواقب وخیمِ پیمان شکنی،پیمان شکنان این جماعت را به خری که بار کتاب بر پشت دارد ،تشبیه نموده است، و چه خوب تشبیهی !

خواجه عبداللّه انصاری در کشف الااسرار می گوید:

مثل ایشان مَثَل خر است که در بارِ وی دفتر بود، خر را از آن دفتر چه سود!؟ که هوش و گوشِ دریافت ندارد. ایشان را نیز از دعوت چه سود؟ که بر گوش و بر دلِ ایشان مهر بیگانگی است وبردیده ایشان حجاب غفلت.4

و در امثال القرآن آمده است:

به شخصی که خیلی أحمق است، نمی گویند خیلی اسب است، یا خیلی سگ است. بلکه می گویند خیلی خر است؛ زیرا درست است که حیوانات به طور کلّی فاقد عقل و شعورند، ولی آن ها هم به درجاتی تفسیم می شوند؛ مثلاً در بین چارپایان اسب به فراسَت و سگ به هوش مشهور است و اُلاغ به بلاهت و کودنی.

بنابراین خداوند متعال، جهّال را به حیوانات و گاهی به درازگوش تشبیه کرده است.5

از آن جا که مخاطب اصلی این ایه شریفه، دانشمندان قوم یهودند، بالطّّبع این مَثَل تعریضی است به هر دانشمندی که به دانش خویش عمل نمی کند؛ خواه طیبب باشد و خواه حکیم.

و چه زیبا سروده است سعدی:

علم چندان که بیش تر خـوانی چـون عمل در تو نیست نادانی

نـه مـحـقّـق بـود نـه دانشمند چـارپایی بـر او کتـابی چـنـد

آن تهی مغز را چـه علم و خَبَر کـه بـر او هیزم است یا دفـتر

و چه عالی گفته است مولانا جلال الدین روی بلخی (مولوی):

عـِلم های اَهـل دِل حـمّـالـشـان

عـلم های أهـل تـن أحـمـالشان

عـِلم چـون بـر دل زنـد یاری شود

عـلم چـون بـر تـن زنـد باری شود

عِلم پیشوند عَمَل است و عَمَل پسوند عِلم. علم اگر در عمل متجلّی نشود، جز صندوق لعنتی نخواهد بود.

تـا بـبیـنـد مــؤمـن و گــبـرو یـهـود

کـاندریـن صـندوق جـز لعنـت نـبـود

و به فرموده حافظ:

نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس

مـلالت علمـا هـم زعلم بی عمل است

سعدی در گلستان نوشته است:

دانشمندی را پرسیدند عالم بی عمل به چه مانَد؟ گفت: به زنبور بی عسل. و دو کس رنج بیهود بردند و سعی بی فایده کردند: یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد.»

تشبیه این جماعت به درخت بی بر و زنبور بی عسل و فانوس بی سو و دریای بی آب و مانند آن گویای این پیام است که اینان نسخه دروغینی از درخت و فانوس و دریا هستند.

مترسکند نه واقعیت،مجازند نه حقیقت، فرصت های از دست رفته اند و کمالات به دست نیامده …

دانشمندان قوم یهود علی رغم بشارت های تورات به ظهور حضرت عیسی(ع) و پیامبر خاتم(ص) با روی آوری آزمندانه به مطامع دنیوی و مال و منال، از ایمان به این دو پیامبر موعود، به خصوص خاتم انبیاء (ص) سرباز زند و به تکذیب آنان پرداختند. آن ها از قرن ها پیش از ظهور پیامبر اسلام(ص) با خبر بودند و خصوصیات و صفات آن حضرت را در تورات خوانده بودند و تمامی آن صفات را در پیامبردیدند؛ باز هم به او ایمان نیاوردند و راه کفر و عناد را در پیش گرفتند و به مقابله با او برخاستند.

آنان علی رغم آگاهی از عواقب شوم این خیانت پیشگی و کیفر سخت آن، با پذیرش شکستی نکتب بار در مقابل نفس و خواسته ها و تمایلات نفسانی، مُهر ذلّت ابدی را بر پیشانی خود حک نمودند و به استقبال عذاب الهی شتافتند و علاوه بر آن بار گناه گمراهی عوامِ یهود را نیز بر دوش کشیدند و ایا این چیزی جز درازگوشی و ابلهی است؟!

مَثَلُ الذین حُمَّلوا التوراةَ ثُمَّ لَم یحْمِلوها کَمَثَلِ الحِمارِ یحمِل أسفاراً»

در مَثَـل آنـان کـه بـر تـورات چـنـد

بـار کـرده گـشتـه انـد انـدر پـسـنـد

حـمل آن را پس نکـردنـد آن کسـان

آن چـنــان کـه بــود حـقّّ حـمـل آن

بـر مـثالِ آن حـمــاری کـز عـتاب

می نمایـد حـمـل أسفـار و کتـاب

بی خـبر از پشت خـویش آن بی تمیز

کانچه در بار است می باشد چه چیز6

 

1. ترجمه منظوم قرآن مجید، اُمید مجد.

2. اقتباس از أمثال القرآن ، نوشته دکتر اسماعیلی.

3. کشف الاسرار، جلد 10، ص 108.

4. تفسیر الفرقان، ج 28 ، ص 334 .

5.امثال القرآن، به قبل از مجمع الحکم و المثال فی الشعر العربی، ص 341.

6.تفسیر منظرم صفی علیشاه،ص 767.


دلیل فقیر و ثروتمند بودن کشورها چیست؟

 
رابطه خدامردمفقر ثروت

چرا بعضی کشورهای جهان ثروتمند و بعضی به فقر دچار شده اند. در جهان 196 کشور وجود دارد که 25 کشور خیلی ثروتمند با درآمد سرانه بیشتر از صد هزار دالر در سال و تعداد از کشور ها منجمله افغانستان خیلی فقیر هستند که درآمد سرانه آنها 600 دالر در سال و یا کمتر از 3 دالر در روز تخمین شده است. اگر روند رشد اقصادی افغانستان به همین کندی ادامه یابد، افغانستان در سال 2822 از جمله کشورهای های ثروتمند قرار خواهد گرفت.


تمرین سه عنصر باعث شده است که کشورها را یا ثروتمند و یا فقیر بسازد.
1. نهادها
پایه گذاری نهادهای با ثبات خیلی مهم است، کشورهای قدرتمند تلاش کردند تا نهادهای با ثبات و سیستم منظم و شفاف بسازند و کشورهای فقیر، نهادهای ضعیف، فردمحور و اتنیک محور را اساس گذاشته اند كه اين مادر و ريشه فساد است. فساد و فقر ارتباط مستقیم دارد، به همین دلیل فساد در کشور های ثروتمند کم و در کشورهای فقیر زیاد است. فساد باعث می شود تا کشورهای فقیر نتواند مالیات خود را به طوری كه لازم است جمع آوری کنند. تخمین های وجود دارد که سالانه در حدود 10 تا 20 بیلیون دالر ثروت کشورهای فقیر در بیرون از این کشورها سرمایه گذاری می شود. ناتوانی در جمع آوری مالیات، ناتوانی در سرمایه گذاری بالای پولیس، تعلیم و تربیت، صحت و ترانسپورت است. همچنین کشورهای ثروتمند از استعداد و توانایی تمام نفوس کشور به اساس شایستگی و توانمندی های افراد استفاد می کنند و معیار استخدام، بهترین ها است. در کشورهای فقیر استخدام ها بر اساس روابط صورت می گیرد، این سبب می شود تا کشور محروم و ناتوان در استفاده از استعدادهای خود شود.

2. فرهنگ
چشم انداز، اعتقادات و طرز دید مردم. احصاییه های موجود نشان می دهد که 70 درصد نفوس 19 کشور ثروتمند جهان در مقابل دین بی تفاوت هستند. این بدان معنی است که بی باوری دینی یکی از دلایل ثروت است. امریکا استثنا است، چون با وجود ثروتمند بودن، دین باوری خود را نیز حفظ کرده است. در مقابل کشورهای فقیر عمیقا دیندار هستند و دینداری یک اصل مهم زندگی به شمار می رود. نظر به تخمین که موجود است نزدیک به صددرصد نفوس کشورهای فقیر دیندار هستند.

سوال اینجا است که چرا دینداری مانع ثروت می شود؟ طبیعی است که دینداران توجه زیادی برای دنیای اخروی می کنند و بیشترین وقت خود را صرف آن دنیا می کند. این سبب می شود تا وقت بیشتر، انرژی بیشتر و فکر بیشتر را برای انجام عبادت و امور دینی خود هزینه کنند. در کشورهای ثروتمند مردم به توانایی ها، استعداد، تلاش و اهداف خود باور دارند. مردم کشورهای ثروتمند از فروتنی و همدردی بلند برخوردار هستند.

3. جغرافیا
اتفاقا کشورهای فقیر در موقعیت هایی قرار گرفتند که اقلیم نامساعد دارند. زمان کم برای زراعت دارند، گرمی و سردی آب و هوای شان باعث امراض گوناگون می شود. اینها همه عوامل تنبلی و ضیاع وقت است. به عنوان مثال موجودیت یک نوع خاص پشه در افریقا، زمانیکه انسان ها و یا گاوهایی که به واسطه آنها قُلبه و کشت و کار می شود را می گزند، انسان ها و گاوها را تنبل و خواب آلود می سازد.

در کشورهای فقیر حداقل 5 نوع مریضی که در کشورهای ثروتمند دیده نشده است وجود دارد و همچنین کشورهای فقیر در موقعیت های نامناسب ترانسپورتی و ارتباطی قرار گرفته اند. بولویا محاط به خشکی و یورگاوی نیمه محاط به خشکی از جمله فقیرترین کشورهای امریکای جنوبی هستند. افریقا 15 کشور فقیر محاط به خشکه دارد که درآمد سرانه در آن کشورها کمتر از 600 دالر در سال است، افغانستان فقیر در آسیا نیز محاط به خشکی است. از منابع زیر زمینی و معادن کشورهای فقیر نیز استفاده انفرادی و اتنیک محوری شده است.

موجودیت نهادهای مفسد استفاده از سرمایه های زیرزمینی کشورهای فقیر را نیز در ساختن ثروت بی اثر ساخته اند، به طور مثال کشور کانگو غنی از ماده کالتان که برای ساخت و ساز باطری موبایل استفاده می شود، است اما نبود سیستم و شفافیت این سرمایه را به هدر داده است.

نتیجه اینکه 50 درصد ثروت کشورهای ثروتمند بر اساس شفافیت در نهادها و سیستم، 20 درصد بر اساس فرهنگ و 10 درصد هم با اساس موقعیت جغرافیای بدست میاید.


ایمان به خداوند چگونه آشفتگی و نابسامانی روحی و فکر ما را برطرف می کند؟

نویسنده : عبدالرزاق نوفل / مترجم: احمد مام آقایی

اولین رکن از ارکان اسلام و مهمترین اصل از اصول آن، ایمان و باور به وجود خداوند تبارک و تعالی است، تمام شرایع و ادیان آسمانی برای ایمان به خداوند فریاد زده اند و دعوت همه ی پیامبران و انبیا که با مرور زمان آمده اند این بوده که ای مردم به خداوند ایمان بیاورید. اسلام صفات خداوند را به جوری که در قرآن کریم از نشانه های این صفات بیان نموده برای مردم توضیح داده است.

قرآن کریم توحید و یگانگی خداوند را قاطعانه به دور از هر شریک و مانندی بیان کرده است که نه فرزندی زاده و نه زاده شده و منزه از هر شبیهی است و همتا و مانندی هم ندارد.

(‏ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ‏‏ اللَّهُ الصَّمَدُ ‏‏ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ‏‏ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَدٌ ‏) (اخلاص: 1-4)

‏ بگو : خدا ، يگانه يكتا است . ‏‏ خدا ، سَرورِ والاي برآورنده اميدها و برطرف كننده نيازمنديها است . ‏‏ نزاده است و زاده نشده است . ‏‏ و كسي همتا و همگون او نمي‌باشد . ‏»

(وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ) (مائده: 73)

معبودي جز معبود يگانه وجود ندارد.»

(فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ) (محمد: 19)

بدان كه قطعاً هيچ معبودي جز الله وجود ندارد . براي گناهان خود طلب آمرزش کنید.»

(وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئاً) ( نساء: 36)

( تنها ) خدا را عبادت كنيد و ( بس . و هيچ كس و ) هيچ چيزي را شريك او مكنيد.»

(مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ) (مؤمنون: 91)

خداوند نه فرزندي براي خود برگرفته است و نه خدائي با او ( انباز ) بوده است.»

(لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا) (انبیا: 22)

اگر در آسمانها و زمين ، غير از يزدان ، معبودها و خداياني مي‌بودند و ( امور جهان را مي‌چرخاندند ) قطعاً آسمانها و زمين تباه مي‌گرديد.»

اسلام ثابت کرده است که خداوند جل شأنه پروردگار همه اشیا در عالم وجود است. پروردگار عالمیان در بالا و پایین در ظاهر و باطن و مافوق او چیزی نیست و در همه چیزها وجود دارد. اول است و پیش از او چیزی نبوده و آخر است و بعد از او چیزی وجود نخواهد داشت.

هیچ حرکت و جنبشی جز به یاری او نیست و لا حول و لا قوة الا بالله.

فرمان روای ملک زمین و آسمانهاست. بی شریک است و معبودی جز او نیست، بازگشت به سوی اوست، مالک امر است، مرگ و حیات به فرمان او است، پروردگار آسمان ها و زمین و مابین آنها است و صاحب عرش بزرگ است.

(أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ) (اعراف: 54)

آگاه باشيد كه تنها او مي‌آفريند و تنها او فرمان مي‌دهد . بزرگوار و جاويدان و داراي خيرات فراوان ، خداوندي است كه پروردگار جهانيان است.»

(قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللّهُ) (رعد: 16)

( اي محمّد ! به مشركان ) بگو : چه كسي پروردگار آسمانها و زمين است‌ ؟ ( و آنها را مي‌گرداند و مي‌پايد ؟ جواب درست را براي آنان بيان كن و ) بگو : الله.»

(رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ) (مریم: 65)

پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان اين دو است . پس ( حال كه چنين است و همه خطوط بدو منتهي مي‌شود ) تنها او را پرستش كن ، و بر عبادت او بر دوام و شكيبا باش.»

(‏ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ‏) (نمل: 26)

‏ جز خدا كه صاحب عرش عظيم ( و حكمفرمائي بر كائنات ) است معبودي نيست . ( پس چرا بايد جز او را بپرستند ؟ ! ) .»

(ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ) (غافر: 64)

آن كه چنين ( الطافي ) در حق شما كرده است الله است . پس بالا و والا خداوند تعالي است كه پروردگار جهانيان است .»

(قُلِ اللّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ) (رعد: 16)

بگو : خدا آفريننده همه چيز است و او يكتا و توانا ( بر انجام آفرينش و چرخش هستي ) است.»

(الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ) (انعام: 1)

ستايش خداوندي را سزا است كه آسمانها و زمين را آفريده است و تاريكيها و روشنائي را ايجاد كرده است.»

(‏ إِنَّ فِي اخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَّقُونَ ‏) (یونس: 6)

‏ بيگمان در آمدوشدِ شب و روز ( و تفاوت كيفي و كمي آنها ) و در چيزهائي كه خداوند در آسمانها و زمين آفريده است ، نشانه‌هائي ( بر وجود آفريدگار و دلائلي بر عظمت پروردگار ) براي كساني است كه پرهيزگارند ( و هراس از عقاب و عذاب خدا را در مدّنظر دارند ).»

 

ایمان و باور به خداوندی که دارای این صفات و نشان ها و دارای این قدرت و توانایی ها است، در انسان ایمان دار کاری می کند که علم طب با همه تواناییش نمی تواند به آن دست بزند.

 

دکتر کارل یونگ از بزرگترین پزشکان روانی است در کتابش به نام انسان معاصر به دنبال خود می گردد» می گوید: همه بیمارانی که در خلال سی سال گذشته در همه گوشه و کنار جهان با من م کرده اند، سبب بیماریشان نقص ایمان و سستی عقاید بوده که نتوانسته اند شفا یابند مگر این که ایمانشان را به خود برگردانند؟

 

افلاطون گفته است اغلب اشتباهات پزشکان این بوده است که ایشان به معالجه جسم بدون عقل و شعور می پردازند. در صورتی که عقل و جسم هر دو یک مبنا دارند. پس دو روی یک سکه هستند نمی توان تنها به معالجه یکی از آن دو پرداخت و بعد از دو هزار و سیصد سال که علم پزشکی در تحقیق و بررسی بر سر درستی این گفته گذراند و بعد از این که بیماری های روانی و روحی خسارتی ده هزار برابر بیشتر از خسارت و زیان های بیماری آبله را به وجود آورده بود پزشکی روانی – جسمی به وجود آمد که دولت ها برای مبارزه با آن جلساتی منعقد می کردند تا جهانیان از شر آن محفوظ بمانند و بیماری های روحی غیر از بیماری وهمی و خیالی است.

 

دکتر جوبر که از بزرگترین پزشکان اتحادیه بیمارستان های آمریکا است می گوید: بیماری های روانی و روحی بیماری های وهمی نیستند، بلکه دارای حقیقت و یک چیزی واقعی است. دردی معادل درد دندان های پوسیده و گاهی صد برابر هم بیشتر دارد و بیماری های سوء هاضمه و بیماری اعصاب، زخم معده و ناآرامی های قلبی و بی خوابی و سر درد می تواند امثالی برای آن باشد. بشریت در همه کشورها از بیماری های روانی رنج می برند که این امر باعث شده طب روانی اکنون در مقدمه شاخه های پزشکی قرار گیرد و همه مؤسسه ها و کارخانه ها و انستیتوهای علمی در همه کشورها به خاطر اهمیت اثرات این بیماری مجهز به مطب های بیماری های روانی شده اند.

دکتر مایو که یکی از همکاران بیمارستانی معروف به همین اسم در آمریکا است تصریح کرده است که بیشتر از نیمی از اتاق ها را در همه بیمارستان ها کسانی پر کرده اند که آشفتگی های روانی و عصبی دارند نه جسمانی.

در این اواخر بر این تصمیم گیری شده است که زخم معده از آشفتگی ناشی می شود.

دکتر جوبر می گوید: آشفتگی ترشحات و آب های هاضمه را تبدیل به ترشحاتی می کند که در اغلب موارد منجر به زخم معده می شود.

 

دکتر جوزیف مونتاجی در کتابش به نام اختلال های عصبی معده» می گوید: زخم معده از چیزی که می خورید به وجود نمی آید، بلکه از چیزی پیدا می شود که شما را می خورد.

 

دکتر الکیس کارل برنده ی جایزه ی نوبل در پزشکی می گوید: کسانی که با آشفتگی و نگرانی روانی مبارزه نمی کنند، به مرگ زودرس دچار می شوند.

بسی جای شگفتی است که پزشکان و پژوهش گران به این نتیجه رسیده اند که راه علاجی برای مصونیت از این بیماری ها وجود ندارد مگر ایمان آوردن به خداوند قادر و توانا …

ویلیام جیمز استاد فلسفه در دانشگاه هاروارد آمریکا می گوید: بزرگترین راه علاج آشفتگی بدون شک تنها ایمان به خداوند است. و دکتر بریل می گوید: انسان متدین واقعی هیچ وقت مبتلا به بیماری روانی نمی شود. و دیل کارنگی می گوید: پزشکان روان شناسی به این واقعیت پی برده اند که ایمان قوی و تمسک به دین متضمن غلبه بر آشفتگی و ناراحتی اعصاب هستند و این بیماری ها را شفا می دهند.

خانم دکتر ساره جوردان متخصص جهانی امراض داخلی می گوید: آرامش نفس برای صحت و تندرستی ضرورت کامل دارد.

 

دکتر هربرت اسناک مدیر انستیتوی راهنمایی و رانندگی در آمریکا عقیده دارد که بیشتر حوادث اتومبیل رانی که حدود دو میلیون کشته و زخمی در سال به همراه دارد و بیش از یک میلیون اتومبیل خورد و نابود و غیرقابل استفاده می گردند، همه ناشی از اضطراب و ناآرامی رانندگان مانند ترس و اندوه و خشم و حتی خوشحالی بیش از حد است.[1]

 

آیا ایمانی قوی تر از ایمانی که اسلام در آیه های قرآن کریم به آن دعوت می کند، وجود دارد؟

آیا دعوت اسلام برای ایمان مطلق به خداوند یک ایمان کامل و قوی نیست، تا بلکه بتواند محافظ و معالج خوبی برای انسان از همه بیماری های روانی و بسیاری دیگر از بیماری های عضوی باشد.

و از جمله صفت هایی که اسلام خداوند را به آن توصیف کرده است، صفت روزی دهنده ای است که غیر او مرزوق هستند و او صاحب رزق و تقسیم کننده آن است، اگر خواست بی حساب می دهد و اگر خواست از آن کم می کند …

(‏ اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِيُّ العَزِيزُ ‏) (شوری:19)

‏ خداوند نسبت به بندگانش بسيار لطف و مرحمت دارد ، و به هر كس كه خود بخواهد روزي مي‌رساند ( و بدو نعمت فراوان مي‌دهد و خوبي مي‌كند ) ، و او نيرومند و چيره است ( و قادر بر انجام هر كاري ، و وفاي به عهدها و وعده‌هاي خويش است ) . ‏»

(وَاللّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ) (بقره: 212)

و خداوند به هركس كه بخواهد بدون ( در نظر داشتن ) حساب روزي مي‌رساند.»

(‏ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ ‏) (ذاریات: 58)

‏ تنها خدا روزي‌رسان و صاحب قدرت و نيرومند است و بس. »

(اللّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقَدِرُ) (رعد: 26)

خدا روزي را براي هركس كه بخواهد ( و او را متمسّك به اسباب و علل ظاهري ببيند ) فراوان و فراخ مي‌گرداند ، و آن را براي هركس كه بخواهد ( و او را غير متمسّك به اسباب و علل ظاهري ببيند ) كم و تنگ مي‌نمايد.»

پس انسان در کار و روزی اش صاحب چیزی نیست، به جز تلاش و کوشش برای به دست آوردن آن بدون این که از آن کم و زیاد کند. پس هدف اسلام از آن چیست؟

 

آمار نشان می دهد که در هر 35 دقیقه یک حادثه ی خودکشی روی می دهد و در هر یکصد و بیست ثانیه شخصی به جنون و دیوانگی مبتلا می شود و در میان مردم چیزی به نام ریزش اعصاب شایع شده که خطرناکترین بیماری های روانی و عضوی است. منشأ بیشتر این حالات اگر نگوییم همه اش به مسأله روزی و دست یابی به آن و حرص و طمع ورزی برای ازدیاد و یا غم و اندوه در جهت از دست رفتن آن برمی گردد.

در آماری که مجله ی لیدیز هوم جورنال» منتشر ساخته آمده است که 70 درصد آشفتگی که به مردم می رسد ناشی از این مسأله است و تنها راه علاج از این حوادث ایمان به خداوند رزاق است که روزی را میان بندگانش بدون این که آن ها دخالتی در آن داشته باشند، تقسیم می کند.

 

دیل کارنگی می گوید: پدر و مادرم روزانه شانزده ساعت هم چون برده زیر دست با زحمت کار می کردند، با این وضع بدهی وام بر ما سنگینی می کرد و بد شانسی همیشه بر دوش­مان بود، سیل ها و طوفان های پی در پی موجب غرق شدن و از دست رفتن زمین شد و همزمان با این سیل ها، بیماری و با هر سال دام های ما را به نابودی می کشاند و چند سال متوالی در این مشقت و ذلت زندگی می کردیم و در معرض بدهی یک وام سنگین هم قرار گرفته بودیم که سرانجام کار به جایی کشید که همه کشتزارهای ما در رهن بستانکاران قرار گرفته و هم چنین زیر بار ذلت ها و تنگناهایی رفته بودیم و تحمل می کردیم و از دست رفتن مالکیت زمین که تنها امید زندگی ما بود ما را تهدید می کرد که عاقبت پدرم دچار آشفتگی فکری شد صحت و سلامتی را از دست داد. وزنش کم شد و پزشک به مادرم خبر داد که گویا پدرم امید به حیات و زندگی را از دست داده است و چه بسیار از مادرم هنگامی که پدرم دیر به خانه می آمد می شنیدم می ترسید به سویش برود و جسد پیچیده به طناب محکمی را ببیند.

روزی بانک پیام تازه ای به پدرم می دهد که مزرعه ما از دست می رود و از ما خواهند گرفت. پدرم هنگام بازگشت به خانه به یک پلی بر رودخانه گذشت می کند درشکه اش را متوقف می کند و پریشان و آشفته از آن پیاده می شود و در آبی که در زیر می گذرد به تأمل می پردازد گویا می خواهد خود را به رودخانه بیاندازد و بعد از چند سالی پدرم به من گفت: آنچه از من ممانعت می کرد که خود را به رودخانه نیاندازم تنها اعتقاد و باور راسخ من به خداوند بود و خداوند بدون شک به دنبال هر مشکل و سختی، آسایش و راحتی می آورد و پدرم بر عقیده درست بود و گشایش و رهایی بعد از مصیبت و گرفتاری فرار رسید و بعد از آن مسأله در رفاه و آسایش چهل و دو سال زندگی کرد.

این یکی از هدف های ایمان مطلق به روزی دهنده بودن خداوند است و اگر هر انسانی بداند روزی اش همان گونه است که خداوند برایش خواسته است آیا هیچ شریکی به رفیقش زیان می رساند؟ و آیا هیچ ایمان داری به جز حق خود از راه تهمت یا دروغ حق کسی دیگری را می گرفت؟ آیا انسان به خاطر زیاده روی روزی دیگری بر او بخل می ورزید؟ آیا این همه اختلاف ها و حادثه ها که ناشی از طمع ورزی و حرص بر دیگری است که خداوند به او داده و برایش مقرر کرده است، روی می داد؟

 

آیا فضیلت و برتری ایمان به خداوند تنها محصور بر این است؟

قرآن کریم به ما می آموزد که خدای سبحان به همه چیز دانا است. و هیچ چیزی از او مخفی و پوشیده نیست، حتی برگ درختی که می ریزد و دانه ای که در تاریکی وجود دارد و بلکه دانا است به هر آن چه در سینه ها هست.

(‏ إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَيْبِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ‏) (فاطر: 38)

‏ خداوند داننده غيب آسمانها و زمين است و مسلّماً از چيرهائي كه در درون دلها است كاملاً آگاه است . ‏»

(‏ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ‏) (حجرات: )

‏ خداوند رازها و نهانيهاي آسمانها و زمين را مي‌داند ، و او مي‌بيند آنچه را كه انجام مي‌دهيد . ‏»

(‏ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ‏) (تغابن: 4)

‏ او مي‌داند كه در آسمانها و زمين چه چيزهائي است ، و از آنچه شما پنهان يا آشكار مي‌داريد با خبر است ، و خدا بس آگاه از عقائد و نيّاتي است كه در درون سينه‌ها است . ‏»

(‏ وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ‏) (انعام: 59)

‏ گنجينه‌هاي غيب و كليد آنها در دست خدا است و كسي جز او از آنها آگاه نيست . و خداوند از آنچه در خشكي و دريا است آگاه است . و هيچ برگي ( از گياهي و درختي ) فرو نمي‌افتد مگر اين كه از آن خبردار است . و هيچ دانه‌اي در تاريكيهاي ( درون ) زمين ، و هيچ‌چيز تر و يا خشكي نيست كه فرو افتد ، مگر اين كه ( خدا از آن آگاه ، و در علم خدا پيدا است و ) در لوح محفوظ ضبط و ثبت است . ‏»

 

هرگاه قلب انسان پر از ایمان باشد به این که او در هر لحظه و آنی و در هر مکان و زمانی می بیند و می شنود آیا می تواند نافرمانیش بکند؟ که دست به سرقت نمی زند مگر در غفلت پلیس که از قدرت و زور برخوردار است و هیچ مجرمی نمی تواند دست به جرمی بزند مگر در تاریکی شب تا از مسئولان قانون در امان باشد. آیا انسان اگر ایمانی که اسلام به آن دعوت می کند داشته باشد می تواند دست به سرقت بزند؟ … آیا ی می کند در حالی که می داند خداوند با اوست و او را می بیند؟ آیا انجام می دهد در حالی که می داند خداوند مراقب بر اوست؟ آیا به قتل دست می زند وقتی که ایمان داشته باشد به این که خداوند از او قصاص می گیرد و به حسابش رسیدگی می کند؟ آیا به خیانت یا فحشا دست می زند خواه این خیانت به قول باشد یا به عمل؟ حضور از خود بزرگتر هر کس باشد چه برادر یا رئیس یا قاضی او را از چنین کارهای زشتی باز می دارد. پس چطور می تواند به خلاف دست بزند در حالی که بداند خدای آسمان ها و زمین با او است.

 

انسان همیشه از مخالفت قانون می ترسد می کوشد در غفلت و پنهانی کار خلاف قانونی را انجام بدهد. پس چرا از شلاق نیرومند خداوند نمی ترسد که در هر وقت و زمانی او را می بیند و او را از حالی به حالی می گرداند؟ آیا راه علاج جامعه از ارتکاب جرایم در ضرورت فهم انسان مسلمان نسبت به آن دعوت به ایمان که خداوند در اسلام خواسته، نیست؟

اسلام خداوند را به صفت رحمت توصیف کرده و تنها او دارای رحمت است و مغفرت و گذشت به او لایق و شایسته است.

(‏ نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ‏) (حجر: 49)

‏ ( اي پيغمبر ! ) بندگان مرا آگاه كن كه من داراي گذشت زياد و مهر فراوان هستم ( در حق كساني كه توبه بكنند و ايمان بياورند و كار نيك انجام بدهند ) . ‏»

(‏ قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ‏) (زمر: 53)

‏ ( از قول خدا به مردمان ) بگو : اي بندگانم ! اي آنان كه در معاصي زياده‌روي هم كرده‌ايد ! از لطف و مرحمت خدا مأيوس و نااميد نگرديد . قطعاً خداوند همه گناهان را مي‌آمرزد . چرا كه او بسيار آمرزگار و بس مهربان است . ‏»

(‏ وَمَن يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّهَ يَجِدِ اللّهَ غَفُوراً رَّحِيماً ‏) (نساء: 110)

‏ هركس كه كار بدي بكند يا ( با ارتكاب معاصي ) بر خود ستم كند ، سپس ( دست دعا به سوي خدا بردارد و ) از خدا آمرزش بطلبد ، ( از آنجا كه درگاه توبه هميشه باز است ) خدا را آمرزنده ( گناهان خويش و ) مهربان ( در حق خود ) خواهد يافت . ‏»

ایمان و باور انسان به این که خداوند از همه گناهان گذشت می کند و هرگاه انسان طلب مغفرت کند از او گذشت خواهد کرد از جمله راه علاجی است که پزشکی و طب به آن نرسیده مگر در این عصر جدید با این که هنوز آنچه طب اسلام در این آیه های شریفه به آن دسترسی پیدا کرده نرسیده است.

روانشناسان و در رأس آن ها فروید بنیان گذار مکتب روان پزشکی ثابت کرده است که همه بیماری ها و ناراحتی های روانی به شکست روحی برمی گردد که باعث ایجاد عقده ای روانی می گردد که غیرقابل علاج است مگر از طریق روانکاوی، به این شیوه که شخص مبتلا به بیماری روانی باید در مطب روان پزشک بنشیند و در حضور وی به گناهان و خطاهایش اعتراف نماید.

 

روانشناسان در مورد این شیوه می گویند آن یک روش روانی منطقی و درست است که گناهان و اشتباهات بیمار را برملا می سازد و آن را می بیند و احساس می کند و آرامش و صلحی بین روان و وجدان حاصل می شود و وجدان به تسامح می گراید، هرگاه شخص بیمار آرامش و گذشت وجدان را مشاهده کند و احساس کند که او را بخشیده است عقده روانی از بین می رود و انسان به حالت طبیعی اش برمی گردد.

عقده روانی وهم و خیال نیست و آنچه از بیماری ها ناشی می شود و نیز وهم نیست، همان طور که درد و پدیده هایی که با این بیماری ها همراه است از بیماری های جسمی شدیدتر است و در نشانه ها مشابهند و چه بسا این عقده باعث سردرد و سرگیجه و آشفتگی های قلبی و فشار بالا و … می شود.

وقتی که عقده روانی با اعتراف و اقرار به گناهان نزد یک روان پزشک گشوده و حل می شود، و وجدان شخص با این کار راضی می گردد و شخص را عفو می کند، پس چه فرقی بین اعتراف در پیشگاه خداوند و اعتراف در نزد پزشک هست؟ و چه فرقی بین بخشش و گذشت خداوند و بخشش وجدان هست؟ این است فرق بین دعوت اسلام به ایمان به خداوند و بین هر دعوتی دیگر.

اسلام همه مردم را به سوی ایمان به خداوند فرا می خواند، به این که خداوند همیشه و در همه حال با همه انسان ها است. لذا انسان در دنیا تنها نیست:

(‏ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ‏) (حدید: 4)

‏ او است كه آسمانها و زمين را در شش دوره آفريد و سپس بر تخت ( فرمانروائي كائنات ) قرار گرفت . و او مي‌داند چه چيز به زمين نازل و از آن خارج مي‌شود ، و چه چيز از آسمان پائين مي‌آيد و بدان بالا مي‌رود . و او در هر كجا كه باشيد ، با شما است . و خدا مي‌بيند هر چيزي را كه مي‌كنيد . ‏»

(‏ إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّالَّذِينَ هُم مُّحْسِنُونَ ‏) (نحل: 128)

‏ بي‌گمان خدا ( مرحمت و معونت و حفاظت و رعايت همه جانبه‌اش ) همراه كساني است كه تقوا پيشه كنند و ( با دوري از نواهي ، خود را از خشم خدا به دور دارند ، و با تمام نيرو و قدرت ) با كساني است كه نيكوكار باشند و ( با انجام اوامر الهي خويشتن را به الطاف ايزد نزديك سازند ) . ‏»

(‏ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ‏) (مجادله: 7)

‏ مگر نديده‌اي كه خداوند مي‌داند چيزي را كه در آسمانها و چيزي را كه در زمين است‌ ؟ هيچ سه نفري نيست كه با همديگر رازگوئي كنند ، مگر اين كه خدا چهارمين ايشان است ، و نه پنج نفري مگر اين كه او ششمين ايشان است ، و نه كمتر از اين و نه بيشتر از اين ، مگر اين كه خدا با ايشان است در هر كجا كه باشند ( و رازشان را مي‌داند ) . بعداً خدا در روز قيامت آنان را از چيزهائي كه كرده‌اند آگاه مي‌سازد . چرا كه خدا از هر چيزي باخبر و آگاه است . ‏»

(‏ إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ‏) (توبه: 40)

‏ اگر پيغمبر را ياري نكنيد ( خدا او را ياري مي‌كند ، همان گونه كه قبلاً ) خدا او را ياري كرد ، بدان گاه كه كافران او را ( از مكّه ) بيرون كردند ، در حالي كه ( دو نفر بيشتر نبودند و ) او دومين نفر بود ( و تنها يك نفر به همراه داشت كه رفيق دلسوزش ابوبكر بود ) . هنگامي كه آن دو در غار ( ثور جاي گزيدند و در آن سه روز ماندگار ) شدند ( ابوبكر نگران شد كه از سوي قريشيان به جان پيغمبر گزندي رسد ، ) در اين هنگام پيغمبر خطاب به رفيقش گفت : غم مخور كه خدا با ما است ( و ما را حفظ مي‌نمايد و كمك مي‌كند و از دست قريشيان مي‌رهاند و به عزّت و شوكت مي‌رساند . در اين وقت بود كه ) خداوند آرامش خود را بهره او ساخت ( و ابوبكر از اين پرتو الطاف ، آرام گرفت ) و پيغمبر را با سپاهياني ( از فرشتگان در همان زمان و همچنين بعدها در جنگ بدر و حُنَين ) ياري داد كه شما آنان را نمي‌ديديد ، و سرانجام سخن كافران را فروكشيد ( و شوكت و آئين آنان را از هم گسيخت ) و سخن الهي پيوسته بالا بوده است ( و نور توحيد بر ظلمت كفر چيره شده است و مكتب آسماني ، مكتبهاي زميني را از ميان برده است ) و خدا باعزّت است ( و هركاري را مي‌تواند بكند و ) حكيم است ( و كارها را بجا و از روي حكمت انجام مي‌دهد ).»

(‏ قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ‏) (طه: 46)

‏ فرمود : نترسيد ! من با شما هستم و ( حرفهايشان را ) مي‌شنوم و ( اعمالشان را ) مي‌بينم ( و ايشان را از كشتن و آزار شما باز مي‌دارم ) . ‏»

انسان اگر ایمان داشت به این که تنها نیست و خداوند با اوست، این رفاقت بهترین کمکی به شمار می رود که انسان را از خطرناک ترین مصیبتی که در تنهایی به او می رسد نجات می دهد. در بسیاری وقت ها بچه از مردم به هر علتی منزوی می شود، تنها و منفرد می ماند و این گوشه گیری و تنهایی به سبب چیزی به اسم نکوص یا بازگشت می گردد و آن بازگشتن روان به دور خود و قطع رابطه با دیگران است. روان پزشکان این جور حالت را از خطرناک ترین مشکل رشد می دانند که برای انسان روی می دهد و بدون شک همیشه به شکل و صورت ناراحتی و بیماری در او نمایان می شود نشانه ها و حتی بیماری های ویژه ای دارد که نتیجه این احساسات است از قبیل سودازدگی که از نشانه های آن افسردگی و ترس و بدبینی و بی میلی به زندگی و میل به خودکشی است که بسیار زیاد بیمار به آن پناه می برد تا از این احساسات رهایی یابد.

 

و همچنین از بیماری های بازگشت یا نکوص بازماندن از تصمیم کار و منزوی شدن است که گاهی در سن بلوغ روی می دهد و نشانه هایش مانند سودازدگی است جز این که علاوه بر آن شخص به خودش تلقین می کند که فاقد هر نوع حقیقت واقعیت و مادیت است و اگر این بیماری شدت پیدا کند سبب آن بیماری می شود که جنون یا دیوانگی هذیان گویی نامیده می شود. مهمترین راه علاج که روان پزشکان و دانشمندان روانشناس برای حل این معضل تدارک دیده اند، شرکت دادن بیمار در فعالیت اجتماعی است تا احساس کند که با مردم رابطه دارد و یک عضو جامعه است و هم رابطه دوستی با افراد جامعه برقرار می کند تا جایی آن تنهایی و پیچیدگی پر شود. و همچنین مهمترین چیزی که پزشکان روانکاوی برای علاج این گونه بیماری ها توصیه می کنند، ایجاد دوستی با بیمار است تا بتواند فکر احساس به کناره گیری و عزلت را از وی بزداید. آیا رابطه و نسبتی میان این دوست – هر که باشد – با خداوند متعال هست؟

 

اگر انسان از روزی که زندگی را درک می کند احساس کند که خداوند با او است، او را می بیند و می شنود و دستش را می گیرد و از او مراقبت می کند آیا احساس تنهایی و عزلت و گوشه گیری خواهد کرد و آیا نیاز به درمان خواهد داشت یا آیا اصلاً به چنین بیماری هایی دچار می شد؟

چقدر راست گفته است جون انتونی وکیل دادگستری در شهر هدستون ایالت تگزاس که می گوید: مردی که به تنهایی می جنگد چقدر آسان شکست می خورد! اما مردی که از خداوند کمک و پشتیبانی می گیرد از شکست خوردن به دور است.

از جمله ی صفات خداوند که در قرآن کریم وارد شده و اسلام سراسر به ایمان به آن دعوت می نماید، این که او بر هر کاری تواناست، هر چه در هستی و جهان آفرینش روی می دهد پیش از آفرینش تا پایان همه چیز کار اوست و همچنان که خداوند گردش و دور زدن تمام عالم هستی را مقدر کرده است، همین طور نیز سهم و روزی هر زنده ای از آغاز حیات تا انتهای زندگی را تعیین نموده است. این صفات از آن خداوند است بر انسان لازم است ایمان بیاورد به این که هر موجودی از جاتب خدا نهاده شده:

(هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ) (آل عمران: 6)

او است كه شما را در رحمهاي ( مادران ) هر آن گونه كه بخواهد شكل مي‌بخشد.»
( وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ) (قصص: 68)

پروردگار تو هر چه را بخواهد مي‌آفريند ، و هر كس را بخواهد برمي‌گزيند ، و مردمان ( پس از صدور فرمان خدا درباره چيزي و كسي ) حق انتخاب و اختيار ندارند. »

(‏ قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ‏) (توبه: 51)

‏ بگو : هرگز چيزي ( از خير و شر ) به ما نمي‌رسد ، مگر چيزي كه خدا براي ما مقدّر كرده باشد . ( اين است كه نه در برابر خير مغرور مي‌شويم و نه در برابر شر به جزع و فزع مي‌پردازيم ، بلكه كاروبار خود را به خدا حواله مي‌سازيم ، و ) او مولي و سرپرست ما است ، و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكّل كنند و بس . ‏»

(‏ إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ‏) (یس: 82)

‏ هر گاه خدا چيزي را بخواهد كه بشود ، كار او تنها اين است كه خطاب بدان بگويد : بشو ! و آن هم مي‌شود . ‏»

هم چنان که خداوند جل شأنه برای مدار ستارگان نظام هایی ترسیم کرده که از مدار خارج نمی شوند، مگر به اراده ی او. همچنین برای انسان که یکی از موجودهای زنده این جهان هستی است، نظام و مقرراتی را تنظیم و ترسیم نموده که هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد، مثلاً روزی و مرگ و عقل او از جمله چیزهای است که انسان در آن دخالتی ندارد و اما کارهای نیکو و غیر نیکو از عملکرد انسان است. خداوند می فرماید:

(‏ قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءكُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ ‏) (یونس: 108)

‏ بگو : اي مردمان ( سراسر جهان ، اعم از همعصران و آيندگان ) ، از سوي پروردگارتان ، حق ( كه كتاب راستين قرآن است ، توسّط پيغمبر صادق آخرامان ) به سويتان آمده است . هركس كه ( با ايمان آوردن به شريعت خدا ) راهياب گردد ، بيگمان به سود خود راهياب مي‌شود ( و نفع ايمان عائد خودش مي‌گردد ) و هركس كه ( با گردن نهادن به كفر و پيروي از وسوسه‌هاي شيطان ) گمراه و سرگشته شود ، به زيان خود گمراه و سرگشته مي‌شود ( و زيان كفر و بي‌ديني گريبانگير خودش مي‌گردد . كار من تنها تبليغ فرموده‌هاي خدا است ) و من مأمور ( مراقبت از اعمال ، و مسؤول نظارت ) بر ( افعال ) شما نيستم ( و قدرت آن را ندارم كه شما را از كفر باز دارم و به پذيرش ايمان وادارم ) . ‏»

(‏‏ إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً ‏‏) (انسان: 3)

‏ ما راه را بدو نموده‌ايم ، چه او سپاسگزار باشد يا بسيار ناسپاس . ‏»

 

ایمان به قضا و قدر از روزی که اسلام در مورد آن بحث کرده است، موضوع پژوهش ها و تحقیق های زیادی بوده است و دشمنان اسلام از این تسلیم مطلق خداوند شدن وسیله ای ساخته اند تا بگویند اسلام دین اعتماد و تسلیم به دیگری است و علم جدید بعد از پیشرفت بررسیهای علوم روان شناسی و جامعه شناسی ثابت کرده است که هدف اسلام از ایمان به قضا و قدر خیرخواهی اسلام و مسلمان چیز دیگری نیست.

 

ایمان و باور به قضا و قدر در جان انسان یک نوع رضایت مندی ایجاد می کند که هر نوع مصیبت نامطلوب را قبول می کند و به خداوند پناهنده می شود و می گوید:

(‏ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ ‏) (بقره: 156)

‏ آن كساني كه هنگامي كه بلائي بدانان مي‌رسد ، مي‌گويند : ما از آنِ خدائيم و به سوي او بازمي‌گرديم . ‏»

آیا هیچ تسلای روحی و شکیبایی برای شخص مصیبت زده بیشتر از این وجود دارد؟ احساس رضامندی نسبت به چیزی که گریزی از آن نیست، از جمله چیزهایی است که روانکاوان و دانشمندان عصر جدید به آن توصیه می کنند.

نصیحت ویلیام جیمز که یکی از بزرگان مشهور فلاسفه است و روان شناسان سخن او را به دیده اعتماد و اعتبار می نگرند می گوید: آماده باش تا چیزی را که چاره ای جز آن نیست بپذیری؛ زیرا تحمل و پذیرفتن کاری که اتفاق افتاده گام نخست به سوی چیره شدن بر سختی های این رویداد است.

و اما شوپنهاور فیلسوف مشهور در نتیجه بررسی هایش در امور زندگی این سخن حکیمانه را برای ما به جا گذاشته است: که تسلیم رویداد شدن ذخیره ای است که در سفرهایمان در طول زندگی از آن بی نیاز نیستیم.

خانم مرگریت فوللر یکی از رهبران نهضت ن در نیوانگلند در یک اجتماع بزرگی گفته بود: من به همه حوادثات و پیش آمدهای روزگار راضیم.

توماس کارلیل نویسنده مشهور در مورد این سخن گفته است: قسم به خدا این بهترین کاری است که انجام می دهی.

یکی از فلاسفه بزرگ رومانی به نام سینیکا می گوید: اگر هر چه در تملک داری، به نظرت کم بیاید و پیش تو ناچیز باشد، بدان اگر دنیا هم در ملکیت تو قرار گیرد، گمان می کنی آنچه که داری کم است.

دیل کارنگی می گوید: من در فاصله هشت سال گذشته همه کتاب ها و مجله ها و مقاله هایی را که موضوع آشفتگی و نارسایی فکری را بررسی کرده، خوانده ام آیا می خواهی بهترین و شایسته ترین سخن حکیمانه ای را که در طول مطالعه و بررسی هایم استخراج کرده ام بدانی؟ این است: به هر چه که چاره ای جز از آن نیست راضی باش.

 

اگر مردم ایمان داشته باشند به این که هر پیشامدی که به آن دچار می شوند از سوی خداوند است، آن ها را به صورتی می سازد که در همه معاملات صفا و صمیمیت و برادری و دوستی را در نظر بگیرند. وقتی که سودمند می داند که سود و نفعش از جانب خداوند است و شخص زیان دیده می داند که این زیان هم با اراده ی خداوند است، آن وقت کینه و حسودی وجود نخواهد داشت و هر چه هست صفا و محبت است و هر خیری که به انسان وارد می شود و هر نعمتی که به شکرش می پردازد، بداند که از جانب خداوند است. این عقیده و باور در جسم و عقل انسان بسیار مفید و مؤثر است. خداوند در این مورد می فرماید:

 

(وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا) (نحل: )

و اگر بخواهيد نعمتهاي خدا را برشماريد ، نمي‌توانيد آنها را سرشماري كنيد.»

اسلام می خواهد که نعمت های خداوند را شمارش کنیم و هم مقرر کرده است که به شکرانه نعمت های خداوند بپردازیم تا در دنیا و آخرت بهره مند باشیم. در آخرت خداوند به آنچه خود می داند پاداش می دهد و اما در دنیا، علم روان شناسی توضیح داده است که با خود سخن گفتن از چیزهایی که مستحق شکر خداوند باشد وسیله رستگاری دنیا و رهایی از عقده های روانی است که به انسان وارد می شود. دیل کارنگی مؤسس انستیتوی روابط انسانی در نیویورک می گوید: کالنتبورن بعد از به دست آوردن پیروزی بزرگ در رشته خود از وی درخواست گردید که پیامی و نصیحتی به جوانان مبتلا به غم و اندوه و شکست خورده بدهد. وی گفت: باید هر روزی از درون خود حرف بزنند هم چون من که این کار را می کردم، این کار تشویق برای کار کردن و نیرو دادن به میل و اراده را بیشتر می کند، زیرا که چون زندگی ما از تار و پود افکار و خاطرات ما تشکیل گردیده، با حرف زدن با خودت در هر صبح گاهی می توانی خودت را به افکار شجاعت و خوش بختی و نیرومندی و سلامتی مجهز بسازی. با خود سخن گفتن از چیزهایی که شایسته آن هستند که خداوند را بر آن ها شکر بکنید، ذهن پر از شادمانی و لذت می گردد و هرگاه ذهن پر از افکار صحیح و درست شود، آن وقت می توان از هر کاری هر چند مشکل باشد بهره مند شد.

 

جون میللر نویسنده کتاب نگاهی به خودت بیانداز» می گوید: من در زندگیم پابند راهی بوده ام که دکتر سر ویلیام اوسلر که از بزرگ مردان پزشکی و در پرداختن و درمان زندگی نابغه عصر و زمان به شمار می رفت، طی کرد و آن این است: گذشت شب و روز خود به خود آشفتگی و نارسایی فکری را نابود می کند. به همین دلیل من هیچ وقت به مشکلی که برخورد می کنم و مرا به تشنج و آشفتگی وا می دارد، فکر نمی کنم تا یک هفته بگذرد و بدیهی است بعد از این مدت یا مشکل حل می شود یا فکر کردن در موردش عوض می شود.

 

بودلی در کتابش به نام من در بهشت خدا زندگی کردم» می گوید: من هرگز دچار آشفتگی نمی شوم چون من در صحرا و بلکه در بهشت خدا زندگی می کنم که در آنجا آرامش و قناعت و رضا وجود دارد و بسیاری هستند به جبریت که اعراب به آن ایمان دارند استهزا می کنند شاید عرب ها حقیقت را به دست آورده باشند چون من هرگاه به ذهنم مراجعه می کنم و زندگی خود را مجسم می کنم من آشکارا می دانم که ذهن من از حوادث های گوناگون تشکیل شده است که نمی توانم آن ها را برطرف و دفع نمایم که عرب ها با این نوع حادثه ها اسم نوشته شده یا قسمت یا قضای خدا یا هر اسمی دیگر گذاشته اند. و من بعد از انقضای 17 سال که صحرا را ترک نمودم در مورد قضای خدا که روش عرب است انتخاب کردم و با آرامش و تسلیم و س با حادثه های که نمی توان جلوگیری کرد برخورد می کنم و این روش را که از عرب ها به دست آورده ام اعصاب مرا بهتر تسکین داده است از هزارها مسکن های آرام بخش.

 

ادوارد ایفانز در یادداشت هایش چنین گفته است: بعد از این که من دچار یک مشکل مالی شدم که به زندگیم نزدیک بود خاتمه دهد و خوردن و خواب را از من سلب کرده بود و مبتلا به بیماری که منجر به تشویش و آشفتگی فکری بود شدم. روزی که پیاده به راه می رفتم در وسط راه افتادم. مردم مرا به خانه ام بردند دیری نپائید زخم های دردناکی در بدنم پیدا شد و نمی توانستم در بستر خواب بمانم روز به روز لاغرتر می شدم و حتی به من تذکر داده شد که بیشتر از دو هفته زنده نخواهم بود. من این را باور کردم، وصیت نامه را نوشتم هم چنان در بستر خواب منتظر مرگ بودم. خوف و آشفتگی به من راه نیافت و خود را تسلیم مقدرات نمودم و به خوابی عمیق رفتم. بعد از بیدار شدن احساس کردم که ناراحتی ها دارند برطرف می شوند و امید زندگی برگشت. و بعد از چند هفته توانایی راه رفتن را پیدا کردم و بعد از توانستم یک بار دیگر به سر کار برگردم. ایفانز در عقیده اش پیروز شد، از بیماری نجات یافت به صورت مردی آمد از پیروزمندترین مردان در آمریکا به شمار می رفت که همین الان در جرینلاند فرودگاهی به نام وی وجود دارد.

 

آیا برگشت او به حالت صحت سببش تسلیم شدن به قضای خدا نبود. این بعضی از هدف های اسلام است که انسان را به ایمان به آن دعوت می کند و پیشرفت علمی جدید حالا به آن دست یافته است. این ایمانی است که اسلام به آن دعوت می کند، ایمان به خداوندی که حول و قوت تنها در دست او است و ملجأ و پناهی به جز او نیست و هیچ مورچه سیاهی در شب تاریک بر تخته سنگ راه نمی رود مگر این که او را می بیند و هیچ تپش در رگ های بدن در هر جای نیست مگر به اراده ی او است. غفلت از چیزی و مشغول شدن به هر کاری و نیروی حیات در هر زنده ای به امر و مشیت او است. هرگاه خداوند اراده کند تنها می گوید بشو پس او می شود این ایمان به خداوند چیزی است که اسلام برایش دعوت می کند تا بلکه گوشه های قلب و فکر و روح و شعور انسان را پر از ایمان کند تا اسلام مالکیت حواس و شعور انسان را به دست بیاورد و خداوند را به یک حقیقت بزرگی بشناسد. جیمز متجز در این باره می گوید: من بیشتر در میان مسلمانان زندگی می کنم و احساس کردم که خداوند در نزد ایشان یک حقیقت بزرگتر است از آنچه در میان مسیحی ها وجود دارد.

خداوند راست فرموده است:

(‏ يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِم بُشْرَاكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ‏) (حدید: 12)

‏ روزي مردان مؤمن و ن مؤمن را خواهي ديد كه ( به سوي بهشت حركت مي‌كنند و ) نور ( ايمان و اعمال خوب ) ايشان ، پيشاپيش آنان و در سمت راستشان در تلألؤ و درخشش است ( و فرشتگان بديشان مبارك‌بادي مي‌گويند و مي‌فرمايند : ) مژده باد ! كه امروز به بهشتي درمي‌آئيد كه در زير ( كاخها و درختان ) آن ، رودبارها جاري است و جاودانه در آنجا بسر مي‌بريد و مي‌مانيد . پيروزي بزرگ و رستگاري سترگ ، اين است ( خوش باشيد ) . ‏»

—————————————————————————————

منبع: اسلام و علم جدید / مؤلف: عبدالرزاق نوفل / مترجم: احمد مام آقایی / انتشارات: نشر احسان 1382


سلامت روانی از دیدگاه قرآن



     

سلامت روانی از دیدگاه قرآن:

مقدمه:

۱- اسلام وجود آدمی را متشکل از دو بعد روانی (غیر مادی) و جسمانی (مادی) معرفی می کند و سلامت هر یک را در گرو سلامت دیگری و متأثر از آن می داند.

سلامت روان به معنای تعادل و انسجام فراگیر در همه ابعاد جسمانی و نفسانی انسان است که تعقل و اندیشیدن، آگاهی، هدف داری، انصاف، عدالت، امانت داری، حقیقت جویی و تسلیم در برابر آن، رشد مستمر و آرامش از جمله علائم آن است و در مقابل، بیماری روانی خارج شدن از حد اعتدال است که نادانی، عصیان، دنیا طلبی، ظلم و تعدی، ضعف اراده و سستی، اضطراب، ترس، خودپسندی، حسد و کینه دوزی و… از نشانه های آن می باشد.

۲- روان کلمه ای فارسی است که معادل آن در فرهنگ قرآن و حدیث، نفس یا روح است و بیماری و سلامت روان در قرآن و حدیث غالبا به قلب» که شانی از شئون روح و نفس است، نسبت داده می شود. مانند فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ»و اِذ جائَ رَبِّه بِثَلبِ سَلیمِ»و اَنزَلَ السَّکینَهَ فی قُلُوبِ المُؤمِنین» که در فارسی از آن به دل تعبیر می شود.

البته برای روان معانی دیگری نیز هست. منظور ما از روان در این مقدمه، بعد غیر مادی انسان است، زیرا انسان تنها همین بدن مادی و خاکی نیست، بلکه موجود به امتداد نظام هستی از عرش تا فرش است که بدن عنصری مبدأ ت و مرتبه نازله آن است. این حقیقت با کمترین تأمل در قرآن قابل درک است. آیاتی مانند آیه ۶۷ غافر و ۷ سجده حاکی از خاکی بودن انسان و آیاتی مانند ۹ سجده و ۷۶ ص، حاکی از عرشی بودن او است و آیات ۱۱ تا ۱۴ سوره مبارکه مومنون به این ترکیب مقدس اشاره نموده و آن را با جمله فَتَبارَکَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقِینَ» مورد ستایش قرار داده است.

۳- روح و بدن، هر یک برای خود سلامتی و بیماری مخصوص به خود را دارند و احیانا بیماری یکی از آنها سبب بیماری بدن سالم قرار دارد. تا جایی که می گویند: روح سالم در بدن سالم قرار دارد. پژوهشهای علمی نشان داده که ممکن است ریشه و علت بسیاری از ناتوانی های جسمی، نابسامانی های فکری و عاطفی باشد. مثلا امروزه معتقدند که دلهره و ناراحتی های فکری می تواند عامل مهمی برای ایجاد زخم معده باشد و یا معلولیت های جسمی علت بروز نگرانی ها و اضطراب ها باشد. لذا سلامت جسم و روح تا حد زیادی به هم پیوسته و مرتبطند.

و همچنین نظام تربیتی اسلام نسبت به سلامت همه جانبه انسان مسلمان، از همان آغاز شکل گیری نطفه اش شروع می شود. توصیه ها و نکات تربیتی مربوط به بهداشت روانی انسان را از هنگام انتخاب همسر و مسایل دوران جنینی و دوران شیرخوارگی و کودکی، گرفته تا تا دوران رشد و بزرگسالی، به مسلمانان آموزش می دهد و رعایت اصول تربیتی و بهداشت و سلامت روانی در کنار سلامتی جسم، تأکید می نماید و تن، روان و استعدادهای جسمی، معنوی و روانی انسان و نیز نفس انسانی را امانتی با ارزش و ودیعه الهی می داند که دستور گرامی داشت آن را می دهد.

قرآن کریم می فرماید:وَلَقد کَرِّمنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلنهُم فِی البِّرِ وَ البَحرِ وَ رَزَقنا هُم مِنَ الطَّیباتِ و فَضَّلنا هُم عَلی کَثیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفصیلاً،» ما آدمیزدگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا (بر مرکبهای راهوار) حمل کردیم و از انواع روزی های پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده ایم برتری بخشیدیم).

بنابراین آسیب رساندن به این امانت گرامی الهی ممنوع است و اساسا تمام تعالیم الهی و نظام تربیتی دینی در راستای گرامی داشت و کرامت انسان، ارتقای نفس و روان انسان به مقام قرب الهی است که عالی ترین و بهترین محصول نظام بهداشت و سلامت روانی اسلام به شمار می رود.

خوشبختانه در سالهای اخیر در بین روان شناسان، توجه به دین و دستورهای دینی برای سلامت روان و درمان بیماری های روانی افزایش یافته است. آنها معتقدند در ایمان به خدا نیروی خارق العاده ای وجود دارد که نوعی قدرت معنوی به انسان می بخشد و در تحمل سختی های زندگی او را کمک می کند، از نگرانی و اضطرابی که بسیاری از مردم زمان ما، در معرفی ابتلاء به آن هستند، دور می سازد، زیرا هدف عمده ادیان الهی راهنمایی و هدایت بشر، کمک به چگونه زیستن و حفظ او در برابر انحراف از مسیر رشد بوده است. خداشناسی، کنترل بر شهوات و هوای نفسانی، هدایت، سعادت دنیوی و اخروی ما سلامت جسمی، روانی و روحی، آرامش فکری و قلبی، سلامت خانوادگی و اجتماعی، ایجاد روابط درست بین فردی، و موضوعات بسیار دیگری از این قبیل، از ویژگی های آموزشهای الهی است.

در ادامه این نوشتار بطور مختصر مباحثی در مورد سلامت روانی از دیدگاه قرآن» پرداخته می شود.

تعریف سلامت روان

راغب اصفهانی» در مفردات، سلامت را به معنای عاری بودن از آفات دانسته است.

لویس معلوف» در المنجد در تعریف سلامت می گوید:السّلامه البرائه من العیوب و ال آفه» سلامت، منزه بودن از عیب و مبرا بودن از آفت است.

شرتونی» در اقرب الموارد می گوید: سالم کسی است که از عیب و آفت نجات گرفته باشد».

احمد سیاح» در فرهنگ جامع نوین سلامت را به بی گزندی و بی عیب شدن معنا می کند.

فخر الدین طریحی» در مجمع البحرین می گوید: بهشت را دارالسلام می نامند چون ساکنان آن از هر آفتی سالم اند. به همین جهت خدای بزرگ در توصیف خود فرمود: السّلامُ المُؤمِن» برخی از عارفان گفتند: سالم کسی است که از هر عیب و آفت و نقص و نابودی در امان باشد، لذا خدای سبحان که عاری از هر نقص و عیب و آفت و نابودی است، مصداق واقعی سلام است.

دکتر محمد معین» در کتاب فرهنگ فارسی خود هشت معنا برای سلامت آورده است:

۱٫ بی گزند شدن، بی عیب شدن ۲٫ رهایی یافتن، نجات یافتن ۳٫ امنیت ۴٫ عافیت، تندرستی ۵٫ نجات، رستگاری ۶٫ خلاص از بیماری، شفا ۷٫ آرامش، صلح ۸٫ سالم، تندرست.

در فرهنگ نوین، علاوه بر تأیید معنای یاد شده در آن، سُلِمَ، سِلم و سلام را به معنای سکینه، صلح، آسودگی، أمن، امنیت و آرامش نیز معنا می کند.

از آنجا که همه این معانی سلامت در اسلام حقیقی و دین اصیل الهی تضمین شده است دین حقیقی، را اسلام و شخص معتقد به آن را مسلم نامیدند، و این همان معنای لغوی اخذ شده است و علی(ع) در تعریف مسلم فرمود: مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او سالم بمانند».

سلامت روان از دیدگاه قرآن و حدیث

مفهوم سلامت در عرف لغت به معنای عاری بودن از هرگونه آفت است، شناخت آفات جسم و روح فرع بر شناخت خود جسم و روح است. کسی که روح را نشناخت چگونه می تواند آفات آن را بشناسد و تا زمانی که آسیب ها آفتها شناخته نشوند راه علاج و درمان آن هم قابل شناخت نخواهد بود. چنانچه برخی از امراض از قبیل وبا، سرخک، سرخچه و… در گذشته باعث مرگ و میر بسیار بودند، ولی پس از شناخت آنها و پیشرفت علم پزشکی با چیز سهلی – از قبیل تزریق واکسن جلوی آن همه مرگ و میرها گرفته شد. در بعد روانی نیز مسأله به همین منوال است. اگر روان و بیماری های آن کاملا شناخته شود، یقینا از هلاکت های معنوی و مرگ و میرهای انسانی جلوگیری خواهد شد.

این که در اسلام برای معرفت نفس آن همه ارزش قائل شده و آن نافع ترین علم معرفی شده و حتی شناخت خدا را به شناخت نفس مرتبط دانسته،به خاطر همین است که اگر روان انسان شناخته نشود نه تنها انسان به کمال نمی رسد؛ بلکه به خاطر عدم شناخت آفت ها و آسیب ها آن چه بسا در ورطه هلاکت می افتد. حال باید دید برای شناخت نفس و روان به کجا . چه منبع و چه کسی باید مراجعه کرد؟راستی چه کسی بهتر از جان آفرین از اسرار روان انسان آگاهی دارد؟ قرآن کریم در این رابطه می فرماید:

رَبُّکُم اَعلَمُ بِما فی نُفُوسِکُم» پروردگارتان به آنچه در جانتان است آگاهتر است.

و در آیه دیگر فرمود: یَسلَونَکَ عَن الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِن اَمرِ رَبَّی وَ ما اوتیتُم مِنَ العِلم اِلّا قَلیلاً» درباره روح از تو می پرسند، بگو روح از عالم امر و از فرمان پروردگار من است و به شما از دانش، جز اندکی داده نشده است».

به هر حال برای آگاهی از مفهوم سلامت روان، از دیدگاه قرآن و سنت به برخی از آیات و روایات اشاره می کنیم، در قرآن کریم در ضمن دو آیه به روان سالم (قلب سلیم) اشاره شده است: یکی در سوره شعراء ضمن دعای ابراهیم خلیل(ع) که خداوندا! مرا در روزی که مردم برانگیخته می شوند (روز رستاخیز) شرمنده و رسوا مکن، روزی که مال و فرزند سودی نمی بخشند، مگر کسی که با قلب سلیم و روانی پاک به پیشگاه خدا آید: اِلّا مَن اَتَی اللهَ بِقَلبٍ سَلیمٍ».

آیه دوم شریفه، وَ اِنّ مِن شیعَتِه لماَ براهیمَ اِذ جاءَ رَبَّه بِقَلبٍ سَلیمٍ» و از پیروان او حضرت نوح(ع) ابراهیم بود. به خاطر آور هنگامی که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد».

در تفسیر قلب سلیم، رسول خدا(ص) و اهلبیت اطهارش(ع) سخن ها گفته و تفسیرهای به ظاهر متفاوت کرده اند، لکن با دقت در آن روایات روشن می شود که تفاوتی در کار نیست. بلکه هر روایتی یک زاویه از زوایای مختلف آن را بیان کرده است، که اگر هر یک از آنها نباشد قلب، بیمار خواهد بود. از رسول خدا(ص) سوال شد، مرا از قلب سلیم چیست؟ فرمود: دین بلا شک و هوی و عمل بلا سمعه و ریاء جا» دین بدون تردید و عمل بدون ریا».

از امام صادق(ع) نقل شد که فرمود: قلب سلیم آن است که پروردگارش را ملاقات کند در حال که غیر خدا در او نباشد و هر قلبی که در آن شک و شرک باشد ساقط است.

علی(ع) در تفسیر قلب سلیم فرمود: لایصدر عن القلب السّلیم الّا المعنی المستقیم» معنای مستقیم یک معنای عام است که شامل اندیشه، گفتار و کردار می شود، در واقع امام(ع) در این حدیث ملاکی را برای سلیم بودن قلب ارائه کرد که برای همه قابل فهم باشد. در واقع قلب سلیم چشمه جوشانی است که هر چه در بعد اندیشه، عمل و گفتار صادر شود، همانند آب زلال مایه حیات است، آلوده، گندیده و مسموم نیست.

امام صادق(ع) از آبای گرامی اش از امیر المؤمنین(ع) حدیثی را نقل کرد که آن حضرت فرمود: همانطور که برای جسم شش حالت وجود دارد: صحت، مرض، حیات، موت، خواب و بیداری برای روح نیز این شش حالت وجود دارد: دانش، زندگی روان، نادانی، مرگ آن، تردید، بیماری آن، یقین، سلامت آن، غفلت، خواب آن، و مواظبت، بیداری آن است.

با دقت در این حدیث معلوم می شود که همه این شش امر قابل جمع و هماهنگ هستند، زیرا هر کدام به بخشی از جوانب روان نظر دارند، یکی به مفهوم سلامت روان و دیگری به علائم و نشانه های آن پرداخته است. از این که یقین را به صحت و سلامت روان تعبیر فرموده، بسیار جالب توجه است؛ زیرا یقین یعنی اطمینان محکم و ثابت و به تعبیر دیگر یعنی خاطر جمع و دارای جمعیت خاطر، یعنی حالتی که تمام ابعاد روحی انسان هماهنگ هستند، زیرا یقین از یک طرف به عامل تعادل روان که علم است نظر دارد، و از طرفی به حالت آرامش و اطمینان، پس سلامت روان به معنای تعادل نهادهای درونی انسان و گرایش فطری و جسمانی وی می باشد.

پس سلامت روان به معنای تعادل روان است و علائم آن این است که انسان به نور عقل خویش آنچه که زینت روانش می شود و او را به خدا نزدیک می کند، بر می گزیند و تمام ابعاد وجودی خود را شکوفاء می سازد، و بین آنها هماهنگی و تعادل برقرار می نماید، بر اثر این عدالت نفسانی که همان صراط مستقیم و وصول به کمالات انسانی است در عمل نیز منحرف نمی گردد و به پیروی از سفاهت که موجب ظلم به خویشتن و دیگران است، از عدل سرباز نمی زند. از این رهگذر معنای بیماری که یک معنا سلبی است روشن می شود. از این رو در قرآن کریم آمده است که:

مَن أَعرَضَ عَن ذِکری فَاِنَّ لَهُ مَعیشهً صَنکا» هر کس از یاد من اعراض کند، مبتلا به زندگی سختی خواهد شد».

این سختی ها فقر مالی نیست بلکه همان بیماری های یأس، دلهره، اضطراب، سردرگمی و افسردگی است که در متن نعمت های دنیوی و زندگی سراسر امکانات، دامنگیر افرادی می شود که از یاد خدا، دل برگردانیده اند و این همان عدم تعادل و هماهنگی حقیقت انسان با ماورای عالم ماده و مبدأ متعالی است. و گرنه، برکات و رحمت خاصه الهی شامل کسانی است که دارای سلامت روان باشند و در حفظ آن نیز کوشا باشند.

در قرآن کریم آمده است که:

وَلَو اَنَّ اَهلَ القُری آمَنوُا و اتَّقُوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الاَرِضِ» اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان می آوردند و تقوی پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشودیم».

پس از آگاهی از معنا و مفهوم سلامت روان، در دیدگاههای مختلف در رابطه با تحقق سلامت وجود چند امر لازم است:

۱- این که تمام آنچه را که لازمه وجود آن است دارا باشد، مثلا پیکر انسان برای تحقق سلامت خود نیازمند به عضو بینایی (چشم) می باشد و بدون آن معیوب و ناقص است.

۲- بین قوای وجودی شیء و اعضا و اجزای آن وحدت و هماهنگی باشد.

۳- علاوه بر آنچه که شایسته هستی او است و هماهنگی و توازن که بر آن حاکم است، آفتی از خارج بر او عارض نشده باشد. چه بسا جسمی همه آنچه را که لازمه سلامتی اوست داراست، لکن نفوذ یک میکروب آن را دچار التهاب و دگرگونی می نماید. در حقیقت، در تحلیل مفهوم سلامت به این نتیجه می رسیم که مفهوم سلامت (خواه سلامت جسم و خواه سلامت روان) به دو امر ایجابی و یک امر سلبی بر می گردد. از اینجا که روح و روان انسان از عالم امر است، هرگز معیوب و ناقص آفریده نشده و همه آنچه را که لازمه وجود او است دارد و از نظر خلقت بر اساس عدل و متوازن افریده شده است، زیرا عالم هستی بر اساس عدل و هماهنگی آفریده شده است چنانکه علی(ع) فرمود:بالعدل قامت السموات و الارض» و انسان نیز هماهنگ با سایر هستی آفریده شده است و خدای عادل حکیم انسان را نیز مشمول عدل تکوینی خود کرده است:الَّذی خَلَقَکَ فَسَوّیکَ فَعَدَلَکَ» پس باید مراقب بود که آفتی به او نرسد و از بیرون سلامت او آسیب نبیند.

علل و عوامل بهداشت و سلامت روان

در این فصل به برخی از آن علل و عوامل بهداشت و سلامتی روان اشاره می کنیم.

۱) ایمان به خدا

ایمان به خدا از بهترین سرمایه انسانی است که اگر در زندگی انسانها تحقق داشته باشد، منشأ برکات بسیار است و اگر کسی اهل ایمان نباشد دائم در زیان بسر می برد:وَ العَصر انَّ الاِنسانَ لَفی خُسر الّا الَذینَ امَنوُا و عَمِلوُا الصّالِحاتِ…. با قسم به عصر که انسانها همه در زیانند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند…».

ایمان، علم همراه با اعتقاد توأم با س و اطمینان است. طمأنینه و آرامش جزء لوازم لاینفک ایمان است. ایمان به خدا دارای نتایج و آثاری است که به یک معنا قابل تقسیم به شناختی و رفتاری است، یعنی برخی از آثار آن در عقیده و بعضی دیگر در رفتار شخصی مومن ظاهر می گردد و در مجموع از او یک انسان قوی، قدرتمند، دارای سکینه و آرامش و بدون دلهره و اضطراب می سازد.

و یا در آیه دیگر خداوند می فرماید:

اَلَّذینَ امَنوا وَ لَم یَلبِسُوا إیمانَهُم بِظُلمٍ أولئِکَ لَهُم الاَمنُ وَ هُم مُهتَدوُنَ» کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده اند، آنان راست ایمنی و ایشان راه یافتگانند.

این آیه را از شاخص ترین آیات مربوط به آرامش روانی دانسته اند که در آن امنیت، آرامش، بهداشت روانی و هدایت را از آثار ایمان بر می شمارد.

۲) اسلام

در کلمات اولیای دین، اسلام مایه آرامش و امنیت و وسیله ای برای سلامت روان معرفی شده است . وقتی کفر بیماری روان است قهرا اسلام باید سلامت روان به حساب آید.

علی(ع) در این رابطه فرمود:سپاس خدایی را که راه اسلام را گشود و راههای فراگرفتن و عمل کردن به احکام و دستورهای آن را برای آنان که خواهانند، آسان گردانید، ارکانش را در برابر آنان که به ستیزه بر می خیزند استوار نمود و آنها را برای کسانی که دست به دامنش زنند پناه گاه أمنی قرار داد و برای آنها که به حریمش گام نهند وسیله سلامت ساخت و برای آنان که از منطقش پیروی کنند دلیل و برهان قرار داد….

در کلام دیگرش فرمود:خداوند اسلام را مخصوص شما قرار داد و شما را برای آن برگزید و این به خاطر آن است که اسلام از (سلامت) گرفته شده و کانون بزرگواری است.

بنابراین اسلام وسیله سلامت و امنیت برای روان آدمی است.

۳) تقوی

تقوی لازمه زندگی هر فردی است که می خواهد زندگی انسانی همراه با آرامش و آسایش داشته باشد و تحت فرمان عقل زندگی کند. در قرآن کریم و روایات اهلبیت برای تقوی آثار فراوانی نقل شده که از جمله آنهاست:

الف: حفاظت و حراست:

انسان با تقوی از شر اشرار و کید دشمنان در امانند و مکر آنان هیچ گاه بر ضرر اهل تقوی تمام نمی شود:وَاِن تَصبروُا و تَتَّقوا لا یَضُرّکُم کَیدُهمُ شَیئاً» اگر در برابر دشمنانتان استقامت به خرج داده و پرهیزگاری پیشه کنید نقشه های خائنانه آنها به شما زیانی نمی رساند.

ب: روشن بینی:

چشم دل انسان در اثر تقوی باز می شودو حقایق عالم را آن چنان که هست می بیند و در تشخیص وظایف دینی خود از یک آگاهی باطنی الهی برخوردار می گردد که در هیچ مورد دچار شک و تردید (که از جمله بیماری های روانی به حساب می آیند) نمی گردد، زیرا وظایف برای او به خاطر تعلیم باطنی الهی و نورانیت ضمیر، روشن می گردد: (یا اَیُّها الذَّینَ امَنُوا اِن تَتَّقُوا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقاناً) ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر از (مخالفت فرمان خدا) بپرهیزید، برای شما وسیله ای جهت جدا ساختن حق از باطل قرار می دهد.

روشن بینی خاصی که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت و در آیه دیگر می فرماید:وَ اتَّقُوا الله وَ یُعَلِّمکُم الله» از خدا بپرهیزید و خداوند به شما تعلیم می دهد.

ج: نجات از سختی ها و روزی بی حساب :

خداوند برای اهل تقوی راه خروج از سختی ها و مشکلات زندگی را مقرر فرموده و برای آنان روزی بی حساب و پیش بینی نشده تقدیر کرده است: وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرِجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب» هر کس تقوا الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می سازد و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد.

د: بخشش گناهان:

اگر اهل تقوی مرتکب گناهی بشوند خداوند به خاطر آن حالت پرهیزگاری که در آنهاست، از لغزشهای شان می گذرد و آنها را مورد عفو قرار می دهد: یا اَیُّها الذیَّینَ امَنُوا اتَّقُوا الله…. یُصلِح لَکُم اعمالَکُم وَ یَغفرلَکُم ذُنُوبَکُم» ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوی الهی پیشه کنید… تا خدا کارهای شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد.

هـ: دخول در بهشت:

از آیات متعدد قرآن کریم استفاده می شود که اهل تقوی اهل بهشت و در جوار رحمت الهی زندگی می کنند: انَّ المُتَّقینَ فی جَناتٍ و عُیُونِ اُدخُلوها بِسَلامٍ آمِنینَ»به یقین پرهیزگاران در باغها (سر سبز بهشت) در کنار چشمه ها هستند، (فرشتگان به آنها می گویند) با سلامت و امنیت داخل این باغها شوید.

با دقت در آیات فوق معلوم می شود که آنچه که برای انسان ممکن است در زندگی مایه اضطراب، دلهره و غمگینی شود و باعث بیماری روانی گردد، با تقوی پیش گیری می شود و انسان در پناه تقوی دارای زندگی آرام می شود، لذا مشاهده می شود که اهل تقوی بدون هیچ گونه تشویش خاطر و دلهره و استرس زندگی را می گذرانند در حالی که ثروتمندان و قدرتمندان بی تقوی با دلهره و اضطراب زندگی می کنند.

۴- دل بسته نبودن به دنیا

بر اساس آیات و روایات اهل بیت، ریشه و منشاء همه مفاسد این عالم محبت و دلبستگی به دنیا و مظاهر آن است: علی (ع) فرمود: » حب الدنیا راس الفتن و اصل المحن» دوستی دنیا سر همه فتنه ها و ریشه همه محنتها و غمگینی هاست.

در قرآن مجید حیات دنیا به عنوان متاع غرور و فریب معرفی شده است: وَما الحَیاهُ الدُّنیا اِلّا متاعُ الغُرورِ»

امام صادق(ع) فرمود: راس کل حطیئه حب الدنیا. سر همه خطاها، محبت دنیاست.

و بالاخره جمع بین دنیا و آخرت نمی توان کرد و در یک دل نمی توان محبت خدا و محبت دنیا را جمع کرد. حال که دنیا این است که معلوم است که دلبستگی به آن، زندگی را تباه و دلها را مضطرب و بی قرار می سازد. پس دل نبستن به آنها و بی اعتنایی به مظاهر آن مایه رهایی از بسیاری از غمها، اندوه ها، استرس ها و نگرانی هاست لذا بی اعتنا بودن به آن یکی از عوامل بهداشت روان و سلامتی روان و پیشگیری از بیماری روانی است. البته باید توجه داشت دل بسته نبودن به دنیا به معنای استفاده نکردن از مواهب الهی در این عالم نیست.

۵- ازدواج

در قرآن کریم ازدواج به عنوان یکی از آیات الهی و وجود همسر به عنوان عامل تسکین و آرامش معرفی شده است: وَ مِن آیاتِه اََن خَلَقَ لکُم مِن اَنفُسَکُم اَزواجاً لِتَسکُنُوا الَیها و جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّهً و رَحمُه».

از نشانه های او(خدا) این است که همسرانی از جنس شما برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش بیابید و در میان شما مودت و رحمت قرار داد.

و در آیه دیگر حضرت حوا را وسیله آرامش و مایه تسکین حضرت آدم(ع) معرفی کرد: و جعل منها زوجها لیسکن الیها».

این آرامش از آنجا ناشی می شود که این دو جنس، مکمل یکدیگر و مایه شکوفایی ونشاط و پرورش یکدیگرند؛ بطوری که هر یک بدون دیگری ناقص است و طبیعی است که میان موجود و مکمل وجود او باید جاذبه، وجود داشته باشد که در آیه فوق از آن به مودت و رحمت» یاد شده است.

این آرامش و س ممکن است از نظر جسمی و یا از نظر روحی و یا از نظر فردی و اجتماعی باشد.

از نظر اجتماعی افراد مجرد کمتر احساس مسئولیت می کنند و به همین جهت انتحار و خودکشی در میان افراد مجرد بیشتر دیده می شود و جنایات هولناکی نیز از آنها بیشتر سر می زند. هنگامی که انسان از مرحله تجرد گام به مرحله زندگی خانوادگی می گذارد، شخصیت تازه ای در خود می یابد و احساس مسئولیت بیشتری می کند و همین است معنای احساس آرامش در سایه ازدواج.

۶- پرداختن زکات

پرداخت زکات و انفاق به اهلش و دعای آنها در برابر این عمل باعث برکت در مال و کسب آرامش در روان می گردد. قرآن کریم می فرماید:خُذ من اموالِهِم صدقَه تُطَهُرُّهُم و تُزکّیهم بها و صلِّ علیهِم انَّ صلواتَکَ سَکَنٌ لَهُم و لله سَمیعٌ عَلیمٌ» از اموال آنها صدقه ای (به عنوان زکات) بگیر تا بوسیله آن، انها را پاکسازی و پرورش دهی و به (هنگام گرفتن زکات) به آنها دعا کن، که دعای تو مایه آرامش آنهاست و خداوند شنوا و داناست.

در این آیه شریفه به قسمت از فلسفه اخلاقی، روانی و اجتماعی زکات اشاره شد که ای پیامبر، تو با گرفتن زکات از مال آنها، هم آنان را پاک می کنی و هم نمو و پرورش می دهی. آنها را از رذایل اخلاقی، از دنیا پرستی و بخل و امساک، پاک می کنی و نهال نوعدوستی، سخاوت و توجه به حقوق دیگران را در آنها پرورش می دهی، از این گذشته مفاسد و آلودگی هایی که در جامعه به خاطر فقر و فاصله طبقاتی و محرومیت گروهی از جامعه بوجود می آید، با انجام این فریضه الهی بر می چینی و صحنه اجتماع را از این آلودگی ها پاک می سازی.

۷- ظلم نکردن

خداوند در قرا مجید می فرماید: الذّینَ آمَنُوا و لَم یَلبسوا ایمانَهُم بِظُلمٍ اولئِکَ لهُم الاَمنُ و هُم مُهتدون» آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلم و ستم نیامیختند، امنیت برای آنهاست و هدایت مخصوص آنان است.

با دقت در این آیه روشن می شود که امنیت و آرامش روانی تنها موقعی بدست می آید که در جوامع بشری دو اصل حاکم باشد: ایمان و عدالت اجتماعی، چرا که اگر پایه های ایمان به خدا متزل گردد و احساس مسئولیت در برابر پروردگار از میان برود و عدالت اجتماعی جای خود را به ظلم و ستم بسپارد، امنیت از آن جامعه رخ بر می بندد. به همین دلیل با تمام تلاش و کوششی که جمعی از اندیشمندان جهان برای برچیدن بساط ناامنی های مختلف در دنیا می کنند روز به روز فاصله مردم جهان از آرامش و امنیت واقعی دورتر می گردد. این نیست مگر آن که آن دو اصل آیه فوق، از عالم برداشته شده است، یعنی پایه های ایمان لرزان و ظلم جای عدالت را گرفته است. به هر حال تاثیر ایمان در آرامش و امنیت روانی برای هیچ کس جای تردید نیست همانطور که ناراحتی و جوان و سلب آرامش روانی به خاطر ارتکاب ظلم بر کسی پوشیده نیست.

۸- شفا بخشی قرآن

با مراجعه به آیات و روایات روشن می گردد که قرآن نسخه شفا بخش خدای سبحان برای بیماران روانی است. و ننزَّل مِن القرآن ما هُوَ شفاءٌ و رحمَه للمؤمنینَ» و از قرآن آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان ما نازل می کنیم.

در آیات متعددی، از قرآن به عنوان شفا یاد شده، آن سان که گاه قرآن شفا دهنده دلها معرفی شده است. به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی، و درمانی برای آنچه در سینه هاست. و رهنمود برای گروندگان (به خدا) آمده است.

این در حال است که قرآن در کنار شفا مایه هدایت دانسته شده: بگو این کتاب برای کسانی که ایمان آورده اند رهنمود و درمانی است».

واژه شفاء در لغت به معنای نقطه آخر چیزی است که مشرف به نابودی یا نجات باشد، از این رو شفا یافتن بیمار به معنای عافیت یافتن و نجات از بیماری است. بر همین پایه، مقصود از شفای قرآن نجات از انحطاط و سقوط مادی یا معنوی است که بوسیله هدایت انجام می پذیرد.

شفا در اصطلاح در مقابل بیماری ها، عیبها و نقص ها به کار می رود. بنابراین نخستین کاری که قرآن برای انسان انجام می دهد پاکسازی درون او از انواع بیماری های فکری، اخلاقی و اجتماعی است. سپس رحمت الهی شامل حالش می شود و فضایل انسانی و اخلاق الهی در وجود او جوانه می زند. آری در آیه (ما هُو شِفاءٌ و رحمَهٌ للمؤمینَ) شفا به پاکسازی و رحمت به بازسازی انسان اشارت دارد.

۹- توسل به اولیاء دین

توسل به اولیاء الهی مانند پیامبران و اوصیای گرامیشان یقینا مایه امن و آرامش روان است، زیرا علاوه بر این به تجربه ثابت شده که بسیاری از مشکلات و بیماری های جسمی و روانی با توسل حل و برطرف شده، در قرآن کریم و روایات اهلبیت نیز به آن دستور اکید داده شده است. به عنوان نمونه آیه شریفه (یا أیُّها الّذین امنُوا اتّقوا الله و ابتَغوا إلیه الوَسیله) ای کسانی که ایمان آورده اید پرهیزگاری پیشه کنید و وسیله ای برای تقرب به خدا انتخاب نمایید.

وسیله در اصل به معنای تقرب جستن و یا چیزی است که باعث تقرب به دیگری از روز علاقه و رغبت می شود، می باشد. بنابراین وسیله در آیه فوق معنای وسیعی دارد و شامل هر کار و هر چیزی که باعث تقرب انسان به خدا می شود مهمترین آنها ایمان به خدا و پیامبر، جهاد در راه خدا، عبادات، زیارت خانه خدا، صله رحم، انفاق در راه خدا همچنین هر کار خیر و پسندیده می باشد. و همچنین شفاعت پیامبران، امامان و بندگان صالح هدا که طبق صریح قرآن باعث تقرب به خداست، در مفهوم وسیع توسل داخل است.

البته منظور از توسل به پیامبر و امام یا هر عبد صالح دیگر، این نیست که چیزی را از آنها مستقلا تقاضا کنند، بلکه منظور این است با اعمال صالح یا پیروی از پیامبر و امام یا شفاعت آنان یا سوگند دادن خدا به مقام و مکتب آنها، از خداوند چیزی را بخواهند. این معنا نه بوی شرک می دهد و نه بر خلاف آیات قرآن است و نه از عموم آیه فوق بیرون است.

البته توسل به اولیای الهی مورد قبول علمای شیعه و سنی است.

خاتمه:

لازم به تذکر است که علل و عوامل سلامتی روان در قرآن منحصر به این نه امر نیست، بلکه امور دیگری از قبیل: دعا و اذکار خاصی بویژه ذکر یونسیه، فرو بردن خشم، ذکر خدا، توجه به رحمت و قدرت لایزال خداوند، توسل به امام زمان بخصوص که امروزه وسیله امن و امان اهل زمین است و دهها عامل دیگر را می توان نام برد. امید است نوشتار حاضر برای تبیین معارف قرآنی، که در حد مقدور به بررسی آن پرداخته شده است مورد مرضی پروردگار باشد.

:D:lol::-);-)8):-|:-*:oops::sad::cry::o:-?:-x:eek::zzz:P:roll::sigh:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


10 امپراتوری بزرگ تاریخ که به حکومت: در فضای مجازی هیچ مطلبی به اندازه موضوع ” بزرگترین امپراتوری های تاریخ” چالش برانگیز نبوده و باعث جنجال کاربران نشده است. شاید بهتر است که یک بار برای همیشه تکلیف این قضیه را روشن کنیم و ده امپراتوری بزرگ که به سلطه بر کل دنیا نزدیک شدند را لیست بکنیم. منظورمان از عبارت سلطه بر دنیا، کنترل مستقیم و یا غیر مستقیم بخش عظیمی از جمعیت دنیاست. در حقیقت امپراتوری هایی که در این لیست قرار گرفته اند وما تمام دنیا را در اختیار
ایا می دانستید که بزرگترین گنج جهان در ایران است و هنوز پیدا نشده؟! بزرگ ترین گنج ایران: واقعا فکر این مسئله که کسی دوست ندارد که گنجی پیدا کند به همان اندازه که در جهان گنجی وجود ندارد، خنده دار و غیر قابل باور است. در ضمیر فطری هر انسانی علاقه به پیدا کردن گنج و گنجینه، مثل آتش زیر خاکستری است که هر زمانی امکان شعله ور شدن دارد. حال همیشه گنج انسان ها، مادیات نیست ولی گنج پنهانی که امروز می خواهیم درباره ی آن صحبت کنیم، بزرگ ترین گنج ایران است که دارای
گروه‌های دینی اصلی به عنوان درصدی از جمعیت جهان در سال ۲۰۰۵ به دلیل گردکردن ارقام مجموع آن‌ها از ۱۰۰٪ بیشتر است دین‌های اصلی با استفاده از طیف گسترده‌ای از روش‌ها، از دین‌های فرعی ، متمایز شده‌اند؛ طبعاً هر یک از این روش‌ها منعکس‌کننده یک نظر خاص است؛ چرا که پیروان بسیاری از ادیان، به احتمال زیاد، دین خود را اصلی» می‌دانند. در این مقاله دو روش، مطرح شده‌است: شمار پیروان و نیز، تعاریف مورد استفاده متفکرین کلاسیک ادیان.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شرکت مهین کاران فرازمان پرسش مهر 98